درباره‌‌ی دوباره مي نويسمت

صداي زوزه ي وحشي باد، در لابه لاي شاخه هاي عريان درختان حياط، شنيده مي شد. هوا کمي گرفته به نظر مي رسيد. هر آن ممکن بود باراني تند شروع به باريدن کند. نگاهش کردم. هنوز هم مثل دقايقي پيش، ساکت و در خود فرو رفته. اما گاهي صداهايي گنگ و نا آشنا از بيرون به گوش مي رسيد. هنوز نگاهم به او بود که صداي آرام تلفن سکوت سنگين خانه را بر هم زد

آخرین محصولات مشاهده شده