درباره‌‌ی دوئل دل

وقتي فهميدم كه ديگه خيلي دير شده بود... مي‌فهمي دير براي مردن يعني چي؟ براي من يعني چي؟ يعني وقتي كه ديدم ذره ذره توي خونمي... نمي‌دونم چجوري بگم تا بتوني اين حس و درك كني... حسي كه هيچ‌وقت كثيف نبود... نگاه من به تو هيچ‌وقت فراتر از نگاه يه برادر نرفت... ولي وقتي نسبتا عوض شد، وقتي روزگار ورق خورد، شكل اين احساسم عوض شد. نمي‌تونستم بگم چون درست نبود. ميدوني كجاي اين دنيا ايستادم؟ با قلبي كه ديگه مال خودم نيست و قراره تا سه روز ديگه بند تعهد بهش ببندم... حس منو نمي‌فهمي... دركم نمي‌كني!

آخرین محصولات مشاهده شده