کنیز ملکه مصر
کد آیتم: 254077
نام من «شرمیون» است. پدر و مادرم برده بودند، به همین جهت خود نیز کنیز شدم.والدین من در کاخ سلطنتی خدمت میکردند و من در آن کاخ چشم به دنیا گشودم. چند روز بعد از تولد من، دختر پادشاه مصر که مادرش یهودی بود، متولد شد و نامش را «کلئوپاتر» نهادند.من از وقایع دوره کودکی خود اطلاع ندارم، اما به خاطر میآورم که از سه سالگی همبازی کلئوپاتر شدم و او از بین دختران کوچک کاخ سلطنتی مرا ترجیح میداد و با من بیشتر الفت داشت. تصور میکنم یکی از چیزهایی که مرا نزد کلئوپاتر محبوب کرد، این بود که هنگام بازی وقتی ناگهان به خشم در میآمد و مرا کتک میزد و موهای سرم را میکند، من اعتراض و نزاع نمیکردم، بلکه به گوشهای میرفتم و میگریستم و بعد از چند لحظه، کلئوپاتر به من نزدیک میشد و میگفت: «شرمیون، گریه نکن». گاهی برای اینکه مرا تسلی بدهد، یک کلوچه شیرین که با انگبین طبخ میشد به من میداد و میگفت: «بخور»، من هم کلوچه لذیذ را در دهان میگذاشتم و خشم و کتک او را فراموش میکردم.
| نویسنده | میکل پیرامو |
| مترجم | ذبیحالله منصوری |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
1 |
| تاریخ چاپ |
1399 |
| تعداد صفحات |
720 |
| نوع جلد |
گالینگور |
| قطع |
وزیری |
| عرض |
18.2 |
| قطر |
4.1 |
| طول |
24.3 |
| کد موضوع | 914/853 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر
تازه های مترجم