درباره‌‌ی در بندر آبي چشمانت

بازي در صحنه در حضور ديگران مي‌گويم تو محبوب من نيستي و در ژرفاي وجودم مي‌دانم چه دروغي گفته‌ام. مي‌گويم ميان ما چيزي نبوده است تنها براي اين‌كه از درد سر به دور باشم. شايعات عشق را، با آن شيريني، تكذيب مي‌كنم و تاريخ زيباي خود را ويران مي‌كنم. احمقانه، اعلام بي‌گناهي مي‌كنم، نيازم را مي‌كشم، بدل به كاهني مي‌شوم، عطر خود را مي‌كشم و از بهشت چشمان تو مي‌گريزم. نقش دلقكي را بازي شكست مي‌خورم و بازمي‌گردم، زيرا كه شب نمي‌تواند، حتي اگر بخواهد، ستارگانش را نهان كند، و دريا نمي‌تواند حتي اگر بخواهد، كشتي هايش را.

آخرین محصولات مشاهده شده