دربارهی حكمراني بر خود و ديگران (درسگفتارهاي كولژ دو فرانس 1982 تا 1983)
فوكو در برابر روانكاوي از جهاني سخن ميگفت كه در آن تعهدي به ابراز و بيان و بازنمايي ميل خويش نداشتيم. چه شد كه حقيقت فانتزيها جاي حقيقت لذات فعال را گرفت؟ به عبارت ديگر، فوكو ميكوشيد تا اخلاق را از اخلاقيات تفكيك كند. اخلاق نزد فوكو مبارزه اي بود براي زندگياي كه خواستار آن هستيم از طريق دگرديسي و تربيت خويشتن. هدف اخلاق فوكويي رهايي از بردگي خود بود: درست برخلاف روانكاوي كه ميكوشيد مدام اين خود را همچون هسته ي سوبژكتيو هويت ما تقويت كند. در اين نقطه بود كه فوكو در برابر اين وظيفه اندوهبار مسيحي روانكاوانه، تصوري شاد و يوناني را يافت: مراقبت از خود. يونانيان به چيرگي بر خود اهميت ميدادند، نه به شناسايي ژرفاهاي خود (وظيفه ي اندوهبار كشف منشا گناهان و تخطيها در مسيري كه در انتهاي آن فيگور اديپ، پيروزمندانه، انتظار ما را ميكشد). خود همواره امري بيروني بود كه در معرض ساختن واصلاح مسمتر بود، ساختني كه هدفش چيرگي بر خويش بود، زيرا اين حكمراني بر خود شرط حكمراني بر ديگران محسوب ميشد. مسئله اصلي درسگفتارهاي فوكو همين بود: نسبت بين حكمراني بر خود و حكمراني بر ديگران.
كد كالا | 267493 |
زبان | فارسي |
نويسنده | ميشل فوكو |
مترجم | سيد محمدجواد سيدي |
سال چاپ | 1400 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 496 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 22 * 3.5 |
نوع جلد | گالينگور |
وزن | 552 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.