دربارهی تلخي
مادر با لباس مرتب و عصا به دست بالاي سرم ايستاده است. دست و پاي خود را دراز ميكنم و با خميازهاي كشدار نيمخيز ميشوم و سر جايم مينشينم. نور خورشيد مستقيم از پنجره روي صورتم ميافتد. به مادر علامت ميدهم كه پرده رابكشد. ميايستد و لبهايش را آهسته ميجنباند، اما حرفي از او شنيده نميشود. سرم را دوباره روي بالش ميگذارم. مادر ميگويد كه براي رفتن حاضر است. شل و وارفته ميپرسم: ”كجا؟“
جدي و بلند جواب ميدهد: ”پيش رئيسجمهور.“
چشمها را ميمالم وميخندم: ” نميشه، رئيسجمهور خوابه هنوز.“
مادر لجش ميگيرد :”بيخود. بيدارش ميكنم! ميخوام برم بگم گوشت رو بايد از بغل گاو بريد، نه از من پيرزن بدبخت.“
ميخندم:” تو هم كه ولكن اين چندرغاز نيستي مادرجون....“
كد كالا | 238335 |
زبان | فارسي |
نويسنده | رضا رئيسي |
سال چاپ | 1398 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 144 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.2 * 21.2 * 1 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 161 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.