درباره‌‌ی تركيب‌بندي در سرخ

چند قطره باران روي شيشه ماشين نشست. خال‌هايي سياه آرام آرام روي صورت زنم شكل مي‌گرفتند. انگار او داشت آب مي‌شد، و يا آتشي كه چندان گرم و سوزان نبود از درونش زبانه مي‌كشيد و پوستش را لكه‌دار مي‌كرد. نور چراغ قرمز براي ما، كه يكي از ماشين‌هاي رديف اول پشت خط عابر بوديم، مثل نور پرده سينما عمل مي‌كرد يا بهتر است بگويم مثل نور لوله‌اي سيرك، وقتي روي شعبده‌باز مي‌تابد و همه براي او دست مي‌زنند. انگار زير نور قرمز چراغ زنم داشت كثيف مي‌شد و همه نگاه‌مان مي‌كردند. برف‌پاك‌كن را كه روشن كردم، لكه‌هايش محو شدند. حالا داشت در رودخانه‌اي سرخ غرق مي‌شد و آب متلاطم روي پوستش بالا و پايين مي‌رفت. سايه بيني‌اش افتاده بود روي لب‌هايش و وقتي به چانه مي‌رسيد به هم مي‌ريخت و از روي گلويش پايين مي‌رفت. خودش داشت به خروش رودخانه‌اي تبديل مي‌شد.

آخرین محصولات مشاهده شده