دربارهی بچههاي كارون
اگر كسي ميآمد و به سرم دست ميكشيد، حتما ميتوانست جاي دو تا شاخ را پيدا كند. باور كردني نبود. فرمانده كه آنجور با اخم و تخم به همه دستور ميداد، چنان به اين يك ذره بچه، عبدل را ميگويم، احترام ميگذاشت كه بايد بودي و ميديدي.
اول كه وارد سنگر شديم، با اينكه هوا چندان هم سرد نبود، زود يك پتو كشيد دور شانههاي او و پرسيد: «ميخواهي لباسهات را عوض كني؟ خيس شدهاند...»
عبدل سرش را به علامت نه بالا آورد. فرمانده، فتيله والور را بالا كشيد و گذاشت كنار دست عبدل. بعد گفت كه زودي يك چاي داغ آماده كنم. هم لجم گرفته بود، هم تعجب كرده بودم.
كد كالا | 110783 |
زبان | فارسي |
نويسنده | احمد دهقان |
سال چاپ | 1396 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 228 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 21 * 1.1 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 247 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.