درباره‌‌ی كمي ديرتر

من اگرچه از شرم و خجالت، سرم را به زير انداخته بودم و در بن‌بست ذهنم به دنبال روزنه اميدي مي‌گشتم ولي از حال و روز اسد هم غافل نبودم كه با چهره مغموم و ياس‌آلود، پرونده را براي چندمين‌بار تورق مي‌كرد به اين اميد كه شايد دستاويز مطمئني براي من بيابد. البته بعد از هر تورق، چهره‌اش خسته‌تر و گرفته‌تر مي‌شد.

آخرین محصولات مشاهده شده