درباره‌‌ی به اميد دل بستم

در پسِ دورنمايِ بي‌رحم يک بيمارستان، من به پسرکي بازيگوش با چشم‌‌هايي به رنگ خورشيد دل بستم که در آن ويرانه تنها دل‌خوشي‌ام شد. همين موجب شد زماني‌که مقابل چشم‌هاي من جان خود را گرفت روحم متلاشي شود. از آن روز، سوگند خوردم ديگر به هيچ‌کس دل نبندم. به جز سه نفر: دوست‌هايم، سوني، نئو و کور، گروهي از بچه‌هاي سرکش که مرگ را انتظار مي‌کشيدند.

آخرین محصولات مشاهده شده