درباره‌‌ی يادت هست

تس استربل چهره خود را تشخيص نمي‌دهد. نمي‌تواند خانه‌اش را بشناسد. اتاق خوابش ناآشناست و نمي‌تواند غريبه خوش‌تيپي را که کنارش است به خاطر بياورد. غريبه‌اي که ادعا مي‌کند شوهرش است. تس نامه‌اي را مي‌خواند که با دستخط خودش و در يکي از معدود روزهاي خوبش نوشته شده بود و زندگي فعلي‌اش را برايش توضيح مي‌دهد: يک سال پيش يک تصادف رانندگي وحشتناک کرده بود. حالا هر روز صبح بيدار مي‌شود و نمي‌تواند تا حدود ده سال پيشش را به ياد بياورد. که اين زمان شامل مراسم عروسي‌اش هم مي‌شود.

آخرین محصولات مشاهده شده