درباره‌‌ی بني‌آدم (مجموعه داستان) شوميز

گفتم، همان اول كار گفتم كه نوشتن داستان كوتاه كار من نيست. اين هنر بزرگ را كافكا داشت، ولفگانگ بورشرت داشت و مي‌توانست بدارد كه در همان «بيرون، جلو در» جان سپرد و داغش لابد فقط به دل من يكي نيست، و پيش‌تر از او چخوف داشت كه بالاخره خون قي مي‌كرد در آن اتاق سرد، و چند فقره‌اي هم رومن گاري، آن‌جا كه پرندگان پرواز مي‌كنند مي‌روند در پرو مي‌ميرند. حالا شما به من بگوييد كلاه و كاشكول و پالتو و عصاي آقاي جنابان را چه كساني از كف ميدان كج و قناس جمع خواهند كرد؟ و آن اشياي ريز زينتي را چه كساني پيدا خواهند كرد؟

آخرین محصولات مشاهده شده