تاب «بلوغ»، نوشته‌ي غزل پورنسايي و منتشرشده از سوي نشر يوپان، روايتي تأمل‌برانگيز از گذر يک نوجوان به دنياي پيچيده و پرمخاطره‌ي بزرگسالي‌ست. داستان با محوريت شخصيت «بنفشه»، دختري نوجوان، شکل مي‌گيرد که در ميانه‌ي آشفتگي‌هاي خانوادگي و عاطفي، ناگزير است به‌تنهايي راه خود را در دل جهاني ناآرام بيابد. مادر او در آسايشگاه رواني بستري‌ست و پدري که از ايفاي نقش پدرانه سر باز مي‌زند، تنها سايه‌اي از خانواده برايش باقي گذاشته است. در اين ميان، ورود سياوش -مردي بزرگسال و غريبه- به زندگي بنفشه، نقطه‌ي عطفي مي‌شود که در عين ايجاد دلبستگي، او را با پرسش‌هايي عميق درباره‌ي اعتماد، هويت و معناي رشد مواجه مي‌سازد. پورنسايي با زباني شفاف و نگاهي روان‌شناسانه، تجربه‌ي زيستن در مرز ميان کودکي و بلوغ را به تصوير مي‌کشد؛ مرحله‌اي که در آن نوجوان، ميان تمناي ديده‌شدن و ترس از آسيب‌پذيري، راهي دشوار اما ضروري را براي شناخت خويشتن مي‌پيمايد. «بلوغ» نه‌تنها داستاني از دگرگوني فردي‌ست، بلکه آيينه‌اي‌ست تمام‌نما از خلأهاي تربيتي و عاطفي در زيست معاصر ما؛ روايتي که با نگاهي مسئولانه، بر اهميت گفت‌وگو، مراقبت و معنا در فرآيند رشد انسان تأکيد مي‌ورزد.