کد آیتم: 10945
سعی کرد مغزش را بارور نکند. حس های بد را بکشد! اگر به اعتمادش خدشه می افتاد، اول خودش را نابود می کرد. برای آپدیت کردن خودش، فرمان موتور را سمت خانه باغ آقابزرگ چرخاند تا سراغ عشقش برود.روی کاخن که ضربه می زد، زهر تنش کشیده می شد.وارد استودیو که شد اولین موزیک داخل دستگاه را پلی کرد و سراغ کاخن رفت.نشست و همراه آهنگ ضرب گرفت. سرش مانند ملودی ها می چرخید و بالا و پایین می شد.بدحالی بود عاشقی و خط افتادن روی اعتمادش!
| نویسنده | الهه محمدی |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
1 |
| تاریخ چاپ |
1402 |
| تعداد صفحات |
800 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
رقعی |
| عرض |
14 |
| قطر |
5 |
| طول |
21 |
| کد موضوع | 62 / 3 فا 8 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5