دربارهی اوپال
نفهميد چه ميکند؟ عصبي و دستپاچه دو بار پشت سر هم ميگويد:
-ببخشيد، ببخشيد.
به داخل خانه ميرود.
خورشيد گيج و سردرگم ميماند. عزيز اميربهادر است؟ لبخند ميزند. خدا همين نزديکيهاست. حسش ميکند. يک نفر چهها که نميتواند با قلب و احساست بکند! ميتواند هم دليل حال خوشت باشد و هم حال ناخوشت. تو که هستي که خورشيد با تو طلوع و غروب را تجربه ميکند؟
دستش را روي گردنبند اوپال دور گردنش ميگذارد. اوپالي که هر بار مهر اميربهادر به اوج ميرسد، دمايش نامتعادل بالا ميرفت. اصلا همه رنگ ميشد و ميدرخشيد.
قطره اشکي با يادآوري «عزيزم» گفتن و آغوش اميربهادر پايين ميريزد. واقعا اميربهادر دوباره درگير حس آن روزها شده؟ خواب است يا بيدار؟
كد كالا | 254078 |
زبان | فارسي |
نويسنده | سپيده مختاريان دهاقاني |
سال چاپ | 1399 |
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 538 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.1 * 20.4 * 3.1 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 455 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.