درباره‌‌ی 1 چاه و 2 چاله و مثلا شرح احوالات

اين قلم از سال 1323 تا به حال دارد كار مي‌كند. گاهي مرتب و گاهي نه به ترتيبي. گاهي به فشاري دروني و الزامي؛ و اغلب بنا به عادت. گاهي گول؛ ولي بيشتر موظف يا به گمان اداي وظيفه‌اي. اما نه هرگز به قصد نان خوردن. آنكه صاحب اين قلم است فكر كرده بود كه هر چه پدرش از راه كلام خدا نان خورد بس است. و ديگر او نبايد از راه كلام نان بخورد؛ چرا كه سروكار او با خلق است. و شايد به همين دليل معلم شد. در 1326. اما همين صاحب قلم مخفيانه به من گفته است كه با همه دعوي باهوشي دو سه بار پايش به چاله رفته. كه يكبارش خود چاهي بود. و گرچه بابت اين دو سه لغزش آنچه بايد شلاق خورده كه: بله. اين تو هم تخم دو زرده‌اي نيست و الخ... تو هم ته همان كرباسي هستي كه ديگران سرش و غيره...

آخرین محصولات مشاهده شده