درباره‌‌ی چلفتي‌خان (آقا كوچول‌ها 28)

آن روز از يك طرف صبحي دل‌انگيز بود. توي آسمان خورشيد سرحال بود. و مي‌‌درخشيد. روي درخت‌ها پرنده‌ها هم سرحال بودند. و زده بودند زير آواز. اما از طرف ديگر در خانه‌اي ژوليده پوليده كه وسط يك مزرعه افتاده بود آقايي زندگي مي‌كرد كه زياد سرحال نبود.

آخرین محصولات مشاهده شده