درباره‌‌ی عشق خركي

من واسه خودم لم داده‌م روي ميز و دارم عدد مي‌خونم و شرط‌بندي مي‌كنم كه يهو يه بچه سوسول با گرم‌كن و يه راكت تنيس توي دستش پيداش مي‌شه و مي‌آد كنار من. خيلي وقت بود كه اون دور و ورا مي‌پلكيد. من خشكم زده بود، به جون هورست. هيچ‌كي باورش نمي‌شد. پسره بوكسورموكسوري چيزي بود. شونه‌هاش خيلي پهن بود. ماتحت لاغري‌ام داشت. خلاصه مي‌آد دستشو مي‌ذاره روي بازوم مي‌گه "بينوسكي"، در صورتي كه من به اسم "استيونز" دارم سفر مي‌كنم.

آخرین محصولات مشاهده شده