شرم (مجموعه داستان)
کد آیتم: 48505
پسر چیزی نگفت. به لکه بزرگ وسط پاهایش نگاه کرد. دو دستی وسط فرمان را محکم گرفته بود. لکه داشت بزرگتر میشد. قطرههای ریز باران به صورتشان میخورد. چراغهای قرمز و سفید و بنفش مغازهها شبیه خطهای رنگی از کنارشان رد میشد.سلام کردی؟ دستشویی تو گفتی یا نه باز؟پسر گفت: سلام کردم، کاغذ دادم.مرد روی موتور قوز کرد. سرش را پایین آورد و توی گوش پسر گفت: چی برات آوردن؟ تشکر کردی؟
| نویسنده | وحید افتخارزاده |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
1 |
| تاریخ چاپ |
1394 |
| تعداد صفحات |
116 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
رقعی |
| عرض |
14.5 |
| قطر |
0.6 |
| طول |
21.5 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر