دربارهی شاهزاده خانم و كره اسب
هر دختري آرزو دارد شاهزاده باشد اما شاهدخت هيا آرزوهاي ديگري دارد. او كه يك بار توي صندوق عقب ماشين پادشاه قايم شد و با پدرش به ماموريت رفت، دوست ندارد شبيه شاهزادهها لباس بپوشد و مثل خانمهاي باوقار رفتار كند. اما خدمتكار اين را نميفهمد.
شاهدخت در يكي از نامههايش به مامان هم اين را نوشته:
«فرانسيس دوست دارد مثل شاهزاده خانمهاي تو كتاب قصهها باشم.
توي قلعهام حبس شوم، دمپاييهاي شيشهاي و لباس باشكوه بپوشم و تاج طلا بگذارم. آخر كدام آدم عاقلي دمپايي شيشهاي ميپوشد؟
اگر دست خودم بود هميشه شلوار كاري ميپوشيدم.»
شاهدخت عاشق اسبهاست و بهترين روز عمرش روزي است كه پادشاه به او كره اسبي هديه ميدهد. از آن به بعد خوشي شاهدخت در عشق به كره اسبش خلاصه ميشود و در روياهايش ميبيند كه با كره اسبش توانسته مدال بگيرد. او به كره اسب وابسته ميشود و ماجراهاي اين رمان را يكي يكي پشت سر ميگذارد...
كد كالا | 113239 |
زبان | فارسي |
نويسنده | استيسي گرگ |
مترجم | معصومه رستمزاده |
سال چاپ | 1396 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 304 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 13.2 * 19.5 * 1.9 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 250 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.