درباره‌‌ی روزي كه جوحا با ماهي كوچكي حرف زد (قصه‌هاي تصويري از عبيد زاكاني 4)

روزي پدر جوحا سه تا ماهي خريد؛ يک ماهي کوچک و دو ماهي بزرگ. مادر جوحا ماهي را گرفت و شست و پخت. ماهي هاي پخته را توي ظرف گذاشت و برد و گذاشت توي سفره. مادر جوحا به دور و برش نگاه کرد و يواش به پدر جوحا گفت: «بيا تا جوحا نيامده هر سه تا ماهي را بخوريم.»

آخرین محصولات مشاهده شده