قلبت از حركت مي‌ايستد. هضم و درك سخنانش برايت سنگين است. گاهي ممكن است پيش خودت فكر كني آدم عاقل و اين كارها... ولي وقتي كه خوب عميق مي‌شوي متوجه مي‌شوي چقدر از دنيا پرتي! وقتي سرگذشت رابرت جانسون ـ شاگرد برجسته پرفسور كارل گوستاويونگ ـ را در اين كتاب مي‌خواني با خود مي‌گويي: «چقدر از دنيا پرتي كه دائما هر قدم را با محاسبه برمي‌داري». وقتي در زندگي همه‌چيز برايت حساب و كتاب دارد يعني به ترس و محافظه‌كاري خوش‌آمد گفته‌اي. به مرور هرچه سن بالاتر رود، نوعي رخوت، سستي و تنبلي با ما همراه مي‌شود كه از انگيزه‌هايمان مي‌كاهد. گويي به مرور فقط دست روي دست گذاشته و به تماشاي مرگ تدريجي روياهايمان مي‌نشينيم. اين كتاب كه هم يك راهنماي شخصي و هم يك شرح‌حال است، به ما مي‌آموزد تا همانند جانسون نشانه‌هاي ظريف روياها، بينش‌ها و حتي عميق‌ترين رنج‌هاي خود را دنبال كنيم تا بتوانيم هماهنگ با خود معنوي‌مان زندگي كنيم و اين‌گونه نهايت لذت را از زندگي‌مان ببريم. در دنياي امروز، اگر كسي در جست و جوي ساختن زندگي پرشور و با معنا است، بهتر است فرصت خواندن اين كتاب را براي لحظه‌اي از دست ندهد.