دربارهی خونه خالي (مجموعه داستان)
از لاي در ديدم روي تخت نشسته و با موبايل حرف ميزند. قوز كرده. با ديدنم خودش را جمع و جور كرد، گوشي را از دهانش دور كرد و گفت: «عزيزم صدات نميياد... آنتن ندارم.. اس بده... يه جاي ثابت رسيدم بهت ميزنگم...»
مكالمهاش كه قطع شد گفتم: «منم هر وقت بخوام مكالمه قطع بشه، مثل تو الكي ميگم آنتن ندارم. اس بده!»
بلند شد و خواست از اتاق بيرون بيايد. از سر راهش كنار رفتم و با چند قدم فاصله تا آشپزخانه دنبالش كردم و پرسيدم: «عزيزم كيه؟» نگاهم كرد، شانههايش را بالا انداخت و گفت: «حسود!»
با حركات سرش كه سعي ميكرد از داخل كابينت قند و قوري پيدا كند، دسته بافته شده موهايش چپ و راست ميشد. پشتش به من بود كه گفت: « هر آدمي يه كس و كاري داره. براي دير اومدن به خونه بايد بهش توضيح بدم يا نه؟»
گفتم: «عزيزم ميتونه يه دوست باشه، مادر باشه، بچه باشه، شوهر باشه...»
حرفم را قطع كرد و گفت: «چه فرقي ميكنه كي باشه. اصلا خود تو، به زنت گفتي كجايي؟»
پاسخ دادم: «هر هفته با رفقا چهارشنبه ميريم استخر. تنها وقتيه كه چهار ساعت موبايلم رو جواب نميدم و زنم هم شك نميكنه.»
خنديد و گفت: «فكر كن شوهرمه. چه فرقي ميكنه واسه تو...»
كد كالا | 115827 |
زبان | فارسي |
نويسنده | رضا استادي |
سال چاپ | 1397 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 136 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.6 * 0.7 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 165 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.