درباره‌‌ی بگومگوي نخ و سوزن (قصه‌هاي تصويري از پروين اعتصامي 4)

روزي بود روزگاري. در خانه‌اي كوچك، توي يك جعبه خياطي نخ و سوزني بودند كه هميشه با هم دعوا داشتند. يعني سورن هميشه با نخ دعوا داشت. به او مي‌گفت با يك اشاره پارچه را سوراخ مي‌كنم و از آن طرفش در مي‌آيد.آن‌قدر قدرت‌مند است كه اگر به دست و پاي كسي فرو برود، فريادش به آسمان بلند مي‌شود.

آخرین محصولات مشاهده شده