درباره‌‌ی گزينه اشعار علي صالحي

دارد باران مي‌آيد باران دارد به خاطر دلداري مادران‌مان هي گونه‌هاي من و سنگ مزار تو را مي‌شويد. انگار همين شب رفته از پيش ما بودي كه ناگهان به واهمه گفتي: نگاه كن، دكمه پيراهنم افتاد! كه ناگهان زني در قاب خيس دريچه آوازت داد: سفر بخير! سفر بخير مسافر غمگين پاييز پنجاه و هشت!

آخرین محصولات مشاهده شده