مضمون اين رمان انقلاب مكزيك است كه طي آن، ((فوئنتس)) زندگي و سرنوشت سه شخصيت اصلي رمان را به تصوير مي‌كشد .يكي از اين افراد((امبروز بي‌يرس)) نويسنده سرشناس امريكايي است كه در سال 1913به مكزيك مي‌رود تا در انقلاب شركت كند . مرحله نخست انقلاب كه در واقع مي‌توان آن را جنگ استقلال ناميد در دهه 1820به نتيجه رسيد و مكزيك از قيد استعمار اسپانيا رهايي يافت .بعد از استقلال تلاش اين كشور نو پا براي تثبيت نهادهاي دولتي مدرن آغاز شد و در كنار آن مسئله دهقانان و تلاش براي حل مسئله مالكيت زمين، به صورت مشكلي عمده بروز كرد .در سال 1870م((بنيتوخوارس)) رئيس جمهور آزادي‌خواه مكزيك با توطئه((پورفيريودياس)) سرنگون شد و((دياس)) حكومت استبدادي خود را در اين كشور پي ريخت .((امبروز)) در اين هنگام در مكزيك به سر مي‌برد .ديري نمي‌گذرد كه رد او در آشوب انقلاب گم مي‌شود و ديگر هيچ‌كس از سرنوشت او خبري نمي‌شنود، اما نويسنده در ادامه رمان، گزارشي تخيلي از سرنوشت((امبروز)) به دست مي‌دهد .