درباره‌‌ی موضوع مرگ و زندگي (آن‌چه در انتها از دستاوردهاي عشق و معنويت برجاي مي‌ماند)

وضعيت کنوني‌ام چنين است: مريلين، همسر عزيزم، مهم‌ترين کسي که از پانزده سالگي تا به حال در زندگي‌ام داشته‌ام، از بيماري مهلکي رنج مي‌برد و زندگي خودم هم به طرز خطرناکي متزلزل است. ولي با اين وجود عجيب است که آرام و تقريبا آسوده‌ام. چرا نمي‌ترسم؟ دوباره مثل هميشه اين سؤال را از خودم مي‌پرسم. بيشتر عمرم از نظر جسمي سالم بوده‌ام؛ ولي باز هم گاهي با اضطراب مرگ درگيرم. باور دارم که نيروي محرک من براي انجام تحقيقاتم و نوشتن در مورد اضطراب مرگ و تلاش هميشگي‌ام براي آرام کردن افراد رو به موت از وحشت شخصي‌ام نشأت مي‌گرفت. ولي حالا چه بر سر آن وحشت آمده؟ اين آرامش من از کجا مي‌آيد، حال که مرگ بيش از هر زماني به من نزديک است؟! «بالغ بر نيم قرن است که جهان مبهوت داستان‌هاي روانپزشک برجسته اروين دي. يالوم است؛ داستان‌هايي در مورد روح آدمي و سرشار از حکمت، بصيرت و طنازي. حال او با صداقت و شجاعتي حيرت‌آور، ما را مهمان دشوارترين تجربه‌ي زندگي‌اش مي‌کند: فراق همسرش؛ رفيق باوفايش از دوران نوجواني. دو يار که در همه‌ي عمر خود از جمله در نوشتن اين کتاب کنار هم بوده اند، تصويري ماندگار از سوگ ارائه مي دهند؛ از وحشت، غم، انکار و پذيرش با اکراه. ولي در پايان تأثيري که در ما به جا مي‌ماند، فراتر از داستاني عميق در مورد فراقي ابدي است. زيرا اين داستان فراموش نشدني، زيبا و سوزناک در مورد عشق، جاودانه است. گمان مي‌کنم تا چندين سال نتوانم از فکر آن بيرون بيايم.» - لوري گاتليب، نويسنده‌ي کتاب شايد لازم است با کسي حرف بزنيد.

آخرین محصولات مشاهده شده