درباره‌‌ی محدوده مرگ

وقتي الي زني آشفته‌حال و گريان را كنار رودخانه مي‌بيند كه تهديدكنان مي‌خواهد كتابي را توي آب بيندازد، فكر نمي‌كند و فقط عمل مي‌كند.... او كتاب را از دست زن مي‌قاپد و پا به فرار مي‌گذارد. وقتي شروع مي‌كند به خواندن، كم‌كم غرق داستان وهم‌آلود كتاب مي‌شود، داستاني كه صدها سال پيش، در مزرعه‌اي اتفاق مي‌افتد و ماجراي يك دختر و دو پسر است كه به او علاقه‌مند هستند و البته معامله‌اي عجيب با مرد هميشه خندان،شبحي خبيث كه عميق‌ترين آرزويت را برآورده مي‌كند، آن هم فقط به شرط پرداختن بهايي سنگين.

آخرین محصولات مشاهده شده