درباره‌‌ی لاشه‌ي لطيف

کسب و کار مارکوس سلاخي آدميزاد است، هر چند ديگر هيچ کس به روي خودش نمي ‌آورد و از اين عنوان استفاده نمي‌ کند. همسر مارکوس او را ترک کرده پدرش در درياي فراموشي دست و پا مي‌زند و خودش تمام رمقي را که برايش مانده صرف از ياد بردن راه امرار معاشش مي‌کند. همه چيز در چشم برهم زدني اتفاق افتاد ويروسي ناشناخته گوشت حيوانات را مسموم کرد و دولت خوردن گوشت آدميزاد را با برچسب گوشت مخصوص قانوني اعلام کرد. هر شکلي از روابط انساني براي کارکنان سلاخ خانه مجازات مرگ در پي دارد. مارکوس ذهنش را با اعداد و جزئيات توليد مشغول نگه ميدارد اما يک روز هديه‌اي به دستش مي‌رسد که فکر آنچه را از دست رفته و آنچه را هنوز مي‌توان نجات داد مثل خوره به جانش مي‌اندازد.

آخرین محصولات مشاهده شده