همه افراد چيزي دارند كه مي‌خواهند تغييرش بدهند، كارمندان مي‌خواهند نگرش روسايشان را عوض كنند، رهبران مي‌خواهند سازمان‌ها را تغييردهند و والدين مي‌خواهند رفتار فرزندانشان را بهبود ببخشند. اما تغير سخت است. ما ديگران را متقاعد مي‌كنيم، گولشان مي‌زنيم، تحت فشارشان مي‌گذاريم اما بعد از تمام اين كارها اغلب هيچ چيز عوض نمي‌شود، ممكن است راه بهتري وجود داشته باشد؟ اين كتاب رويكرد متفاوتي را انتخاب مي‌كند، افرادي كه در ايجاد تغيير موفق هستند مي‌دانند كه موفقيت‌شان به خاطر اعمال فشار مضاعف يا فراهم كردن اطلاعات بيش‌تر نيست، بلكه به خاطر كاتاليزگر بودن است. كاتاتليزگرها سدها را از ميان برمي‌دارند و موانع تغيير را كاهش مي‌دهند. كاتاليزگرها كار متقاعد كردن افراد را با يك سوال اساسي شروع مي‌كنند: چرا آن افراد قبلا تغييرنكرده‌اند؟ چه چيزي مانع‌شان شده است؟