دربارهی فانفارلو (مجموعه داستان)
ما همگي كم و بيش شبيه همان مسافري هستيم كه كشور پهناوري را درنورديده و هر روز غروب خورشيد را نگاه ميكرده كه در گذشته به طرز شكوهمندانهاي زينتها و دلپسنديهاي جاده را زرين ميساخته، حال آن كه اكنون ميبيند در افقي بيرمق و رنگباخته فرو ميرود. مسافر از سر رضا و تسليم روي تپههاي كثيفي كه از خردهريزهاي ناشناختهاي پوشيده شدهاند مينشيند و به رايحه خلنگزارها ميگويد كه بيهوده تقلا ميكنند به سوي آسمان تهي سر ميسايند؛ به بذرهاي كمياب بيجان ميگويد بيثمر با هزار زحمت در خاك خشك و سترون ريشه دواندهاند؛ به پرندگاني كه گمان ميبرند پيوند و اتحادشان از سوي كسي تقديس شده ميگويد درست نيست در سرزميني كه بادهاي سرد و خشن آن را ميروبند آشيانه سازند. مسافر سپس با سري افكنده و آهي در سينه راهش را به سوي بيابان برهوتي در پيش ميگيرد كه شبيه بياباني است كه پيموده بوده و شبحي رنگباخته همسفرش ميشود به نام "عقل" كه با فانوسي لرزان راه ناهموارش را روشن ميسازد و همراهياش ميكند،، و براي سيراب كردن شهوت تمنايي كه هر دم شعله ميكشد و گهگاه گريبانگيرش ميشود، زهر ملال را در كامش ميريزد.
كد كالا | 232243 |
زبان | فارسي |
نويسنده | شارل بودلر |
مترجم | پرويز شهدي |
سال چاپ | 1400 |
نوبت چاپ | 2 |
تعداد صفحات | 86 |
قطع | پالتويي |
ابعاد | 11 * 18 * 0.4 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 72 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.