سال 2073 است و فقط چند گروه از مردم زنده مانده‌اند. پروفسور جيمز هاروارد اسميت در سرزميني خالي از سكنه پرسه مي‌زند و از خاطراتش مي‌گويد. از شصت سال پيش، قبل از آنكه مرگ سرخ زندگي و تمدن را بسوزاند. از زماني مي‌گويد كه استاد دانشگاه بود... پيرمرد سعي مي‌كند براي نوه‌هايش شرح دهد كه روزگار پيش از طاعون چگونه بوده، اما بي‌فايده است. اكنون همه چيز از صفر شروع شده و تمدن بايد از نو به جلو گام بردارد.