درباره‌‌ی ابله

پدرم گفت: «اوضاع داره سريع عوض مي‌شه. امروز سر کار توي شبکه‌ي جهانيِ وب چرخيدم. يه لحظه توي موزه هنر متروپوليتَن بودم، يه لحظه بعدش توي آني تکابير. » آني تکابير، مقبره آتاتورک، در آنکارا بود. نمي‌دانستم پدرم از چي حرف مي‌زند، ولي مي‌دانستم اين‌که پدرم آن روز «توي » آنکارا بوده باشد برايم هيچ معنايي ندارد، پس خيلي توجه نکردم. روز اول دانشگاه، پشت يک ميز تاشو توي صف ايستادم و بالاخره يک آدرس ايميل و يک رمز عبور موقتي بهم دادند. «آدرس » شامل نام خانوادگي‌ام کارادا 1 بود، با حروف کوچک، بدون حرف تُرکي که خوانده نمي‌شد. از همان بچگي فهميده بودم صامت بودنِ g براي مردم خنده دار است. هر بار خسته و کلافه ميگفتم: g« اسمم صامته » همه از خنده روده بر مي‌شدند. ..

آخرین محصولات مشاهده شده