دربارهی شرق بهشت (گالينگور)
تنفر به تنهايي نميتواند ادامه يابد، انگيزه و محرك آن بايد عشق باشد. جو ناچار به خود عشق ميورزيد. به خود دلداري ميداد. به خود تملق ميگفت و به تدريج نيز مصون ماند. اگر براي جو اتفاقي ميافتاد براي اين بود كه دنيا عليه او نقشههاي خصمانه ميكشيد و اگر جو به دنيا حمله ميكرد از روي انتقامگيري بود. لياقت دنيا هم بيشتر از آن نبود. جو تا ميتوانست به خود عشق ميورزيد. و براي خود قوانيني وضع ميكرد تا در برابر دنيا وجود خود را حفظ كند. اين قوانين عبارت بود از:
1- به هيچكس اعتماد نكن. حرامزادهها در پي تو هستند!
2- دهانت را ببند و فضولي نكن.
محصولات مرتبط
فرزان روز
بتهاي ذهني و خاطره ازلي
Idols Of The Mind Perennial Memory Essays On Compartive Phiosophy
100,000 تومان