اين کتاب، دفترچه‌ي خاطرات گريسي، دختري معمولي‌ست که در يک دنياي نامعمول، با پيش‌آمدهايي غريب زندگي مي‌کند. شهر گريسي مدام مورد حمله‌ي جن‌ها و هيولاها قرار مي‌گيرد. اين واقعه اهالي شهر را به وجود دنياهاي امن و رهايي‌بخشِ موازي، يعني آرمان‌شهري که در آن مرگ و بيماري و دشواري وجود ندارد، معتقد کرده است. مدتي‌ست ابر سياهي که به اعتقاد اهالي شهر، نشانه‌ي شومي از وقوع يک حادثه‌ي تلخ و مرگبار است، بالاي سر خانه‌ گريسي نمايان شده . سم برادر گريسي بيمار است و خانواده که ابر سياه ‌را نشانه مرگ سم مي‌دانند، براي رهايي از اين سرنوشت محتوم، سفري حماسي را به آن شهر رؤيايي آغاز مي‌کنند. ‌‌