نواي دوازده‌ساله مشتاقانه در انتظار پرتاب فضاپيماي چلنجر است؛ قرار است براي اولين بار يک معلم به فضا برود و بچه‌ها در سرتاسر آمريکا اين رويداد را در کلاس‌هايشان به‌صورت زنده تماشا خواهند کرد. نوا و خواهر بزرگش، بريجيت، عاشق نجوم و فضا هستند. آن‌ها قرار گذاشتند پرتاب را باهم تماشا کنند. اما بريجيت ناپديد شده و نوا در يک خانه‌ي موقت جديد است. درحالي‌که از نظر خانواده‌هاي موقت و معلم‌ها نوا به‌شدت دچار اختلال اوتيسم است و نمي‌تواند ارتباط کلامي برقرار کند، بريجيت مي‌داند که او چقدر باهوش و خاص است. درحالي‌که موعد پرتاب نزديک‌تر مي‌شود، خانواده‌ي موقت جديدِ نوا و معلم‌هايش متو‌جه توانايي‌هاي او مي‌شوند و نوا براي اولين بار بدون بريجيت براي خود دوست پيدا مي‌کند. اما هر روز، براي پرتاب و لحظه‌اي که بريجيت را ببيند روزشماري مي‌کند.