دربارهی سرگذشت دون ژوان
آن روز که دون ژوان در کلاس شمشيربازي با سوسي مبارزه کرد، طوري که ديديم، مردي که از خدمتگزاران پدر دون ژوان بود اين خبر را به اطلاع پدر رسانيد. اين مرد را سانچز ميخواندند. سانچز در دوره جواني يکي از بيآزارترين و سليمترين مردان اسپانيا بود و در دل هوس و آرزويي غير از خدمت به خلق نداشت. معلوم نيست بر اثر چه محروميتها و خيانتهايي که از ديگران ديد و نيز بر اثر چه حقکشيهايي که عليه او کردند، آن مرد سليم و نيک نفس از نظر اخلاقي تغيير ماهيت داد و مبدل به موجودي جديد شد. در آن موقع که ما او را ديديم مردي بود چهلساله و سرد و گرم روزگار را چشيده بدبين به همهکس. او فکر ميکرد جهان پر است از دشمناني که قصد دارند در اولين فرصت او را از بين ببرند و او براي حفظ موجوديت خود بايد دائم با خصم پيکار کند. با اينکه وضع مادي او بد نبود و در شمال غربي شهر سويل خانهاي زيبا با اثاث خوب داشت و ميتوانست به راحتي زندگي کند، فکر ميکرد در زندگي به حق خود نرسيده است و استحقاق او بيش از آن است که دارد.
كد كالا | 282172 |
زبان | فارسي |
نويسنده | دومينيك راون |
مترجم | ذبيحالله منصوري |
سال چاپ | 1401 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 360 |
قطع | وزيري |
ابعاد | 17.7 * 24.3 * 2.7 |
نوع جلد | گالينگور |
وزن | 657 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.