درباره‌‌ی زير گنبد كبود

تو ديگه براي ما مرده‌اي دستش گير پيراهن شد اين پيراهن مشكي رو مي‌بيني؟ واسه زنم پوشيدم،‌چند روزي مي‌شه كه مرده يه دونه سايز كوچيك هم گرفتم براي پسرم. اون هم مشكي پوشيده،‌خاطره‌ي مبهمي از يك مادر پاك دامن مرده داشته باشه بهتر از اينه كه بدونه مادرش زندست و با ... چشم‌هايش رو بست و باز كرد. بازوش گير دست سامان شد. سر چرخوندم امير رو ديدم كه دورتر ايستاد و فقط نگاه مي‌كرد. چرا از خواهرش دفاع نكرد؟ جلوي چشمش كتك خوردم هيچي نگفت، يعني اون هم، هم عقيده‌ي ساميار بود؟ دوباره به ساميار نگاه كردم و بلند شدم: هيچ معلوم هست چي مي‌گي؟ من رو دزديدن.

آخرین محصولات مشاهده شده