بي‌دليل نيست که هميشه مضطربيم و در زندگي هيچ‌وقت روي آرامش را نمي‌بينيم. اصلاً عجيب نيست که هر روز، تصور مي‌کنيم راهي براي لذت‌بردن از زندگي يافته‌ايم؛ تخت‌گاز به سمتش مي‌رويم و درنهايت مي‌فهميم که سرابي بيش نبوده است و لذت‌ها همه آني‌اند... اگر پاسخ و معنايي براي زندگي‌مان نيابيم، طولي نخواهد کشيد که چرخ‌هاي فشار زندگي ما را زير خود له کند. جيمز هاليس در اين کتاب به ما مي‌گويد که شناخت اسطوره، حلقه‌ي مفقوده در زندگي انسان معاصر است. بيگانگي با اسطوره‌ها فقداني است که سراسر زندگي ما را دچار رنج روحي، پوچي، اضطراب، ترس و... مي‌کند. شايد اين کتاب حکم همان قايقي را داشته باشد که در امواج سهمگين زندگي، ما را به ساحل آرامش مي‌رساند.