دلشاد داستان مسقط است: مسقطي که هميشه سايه جنگ را بر سر خود حس کرده و زندگي مردمانش با جنگ و گرسنگي گره خورده . دلشاد شرح زندگي پسري آب آورده است که هميشه ميخندد،در مصيبتها ميخندد،در گمگشتگي و حيراني ميخندد،در فقر و فلاکت و گرسنگي ميخندد؛ نامش را دلشاد ميگذارند تا شايد سهمش از اين فلاکت اندک باشد.