دربارهی دشمن
واقعا در جزيرهاي كنار مردي به نام كروزو گرفتار شده بودم. مردي انگليسي كه براي من به قدر لاپلنديها بيگانه بود. وقتي از كلبه بيرون رفتم جمعه را جايي نديدم و از اين بابت خوشحال بودم. قدري از راه رفتم و جايي نشستم تا خودم را جمع و جور كنم.دستهاي گنجشك لاي بوتهها جا خوش كرده بودند و با كنجكاوي سرشان را عقب و جلو ميبردند. اصلا نميترسيدند چون از ازل هيچ آسيبي از نوع بشر نديده بودند. بايد از آمدن به جزيره پشيمان ميشدم؟ بخت مرا به جزيره كروزو آورده و گرفتار كرده بود. در دنياي بخت مگر بهتر و بدتر وجود دارد؟ تن به امواج ميسپاريم و در چشم به هم زدني هوشياريمان سست ميشود. خوابيم و وقتي بيدار ميشويم سمت و سوي زندگيمان را گم كردهايم. چه هستند اين چشم به هم زدنها كه تنها سيستم دفاعي در برابرشان هوشياري ابدي و غير انساني است؟ شايد شكافها و رخنههايي باشند كه صدايي ديگر، صداهايي ديگر، از درون آنها كلام را به زندگي ما مي دهند.
به چه حقي گوش شنيدن اين صداها را نداريم؟
كد كالا | 42433 |
زبان | فارسي |
نويسنده | جان مكسول كوتسي |
مترجم | ونداد جليلي |
سال چاپ | 1393 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 160 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 0.8 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 175 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.