کد آیتم: 91631
یه دیوونه رو میشناختم که فکر میکرد دنیا به آخر رسیده. نقاش بود و حکاک. خیلی دوستش داشتم. میرفتم و میدیدمش، توی دیوونهخونه. با دستهام میگرفتمش و میکشوندمش کنار پنجره. ببین! اونجا! ذرتهای در حال قد کشیدن! حالا اونجا! ببین! بادبونهای قایقهای ماهیگیری! همه اون زیبایی! دستش رو پس میکشید و به کنج خودش برمیگشت. هراسون بود. هر چی دیده بود خاکستر بود.
| نویسنده | ساموئل بکت |
| مترجم | مهدی نوید |
| زبان |
فارسی |
| نوبت چاپ |
3 |
| تاریخ چاپ |
1398 |
| تعداد صفحات |
260 |
| نوع جلد |
شومیز |
| قطع |
رقعی |
| عرض |
14.4 |
| قطر |
1.6 |
| طول |
21.4 |
| کد موضوع | 842/914 |
بدون نظر
1
2
3
4
5
0
0 رتبه بندی ها
0 از 5
تازه های ناشر
تازه های مترجم
تازه های نویسنده