درباره‌‌ی خانم پالفري در كلرمانت

خانم پالفري با لحني كم‌وبيش روياپردازانه ادامه داد: «بعضي وقت‌ها، اون موقع كه يه زن جوون متاهل بودم، آرزو مي‌كردم آزاد باشم، آزاد و رها از قيدوبند بچه‌داري و تعهدات اجتماعي، از وظايفي كه هر آدمي به عهدشه، متوجهي چي مي‌گم؟ و همين‌طور از نگراني‌هايي كه درباره عزيزانت داري؛ بيماري بچه‌ها و پدرومادرهاي پابه‌سن‌ گذاشته و مشكلات مالي. هركسي بعضي وقت‌ها آرزو مي‌كنه از همه اينها فرار كنه. ولي راستش آدم نبايد آرزو كنه كه هيچ‌كس بهش نياز نداشته باشه، چون اين‌طور كه من فهميده‌م تنها راه آزاد بودن همينه.»

آخرین محصولات مشاهده شده