درباره‌‌ی جاده جنگ 5

هيجان كشفي كه كرده بود و داغي حسي كه او را ترغيب مي‌كرد اين كشف بكر! را به اطلاع رضا برساند، قوتي به بازوانش داد و او را، ميان امواج غلتان آب، جلو كشيد و وقتي به نزديكي او رسيد، دهان باز كرد تا خبر داغ خود را به رضا بدهد. اما، رضا ناگهان به زير آب رفت و بعد دست او سروان را، كه بهت‌زده روي سطح آب شناور بود،‌ به زير كشيد.

آخرین محصولات مشاهده شده