درباره‌‌ی بي‌نظير مثل 1 فيل

شروع به سوت زدن آهنگ شكوه بي‌نظير مي‌كنم، دقيقا همان‌طوري كه تابستان گذشته در ويرجينياي غربي بابابزگم آن را با سوت مي‌زد. كوييني گريس آهسته سرش را بالا مي‌آورد و بهم نگاه مي‌كند. بعد خيلي خيلي آهسته از روي زمين بلند مي‌شود. به سوت زدنم ادامه مي‌دهم و حركت مي‌كنم. او هم دنبالم مي‌آيد. دنبالم تا بيرون قبرستان، تا جاده مي‌آيد. اصلا پشت سرم را نگاه نمي‌كنم و فقط به راهم ادامه مي‌دهم. صداي پاي سنگين كوييني گريس را پشت سرم مي‌شنوم. وقتي به ماشين مي‌رسم، درست مثل بابابزرگ صداي نچ‌نچ در مي‌آورم، كه يعني ايست، او هم گوش مي‌كند .كوييني گريس حرفم را گوش مي‌كند و درست پشت ماشين كوچولوي سبز مي‌ايستد. مامان‌بزرگ آهسته مي گويد: «لي‌لي، تو درست مثل بابا‌بزرگتي. باور كن احساس مي‌كنم به اندازه‌ي بيل داره به حرفت گوش مي‌كنه. تو هم همون ارتباط جادويي رو باهاش داري.» همه سوار ماشين تروليا مي‌شويم. تروليا ماشين را به حركت در‌مي‌آورد و از‌آينه‌ي راننده عقب را نگاه مي‌كند. او هنوز دنبالمان مي‌آيد. كوييني‌گريس تمام راه تا خانه دنبالمان مي‌آيد.

آخرین محصولات مشاهده شده