درباره‌‌ی اگر مي‌دانستي تا كي زنده هستي

اگر مي‌دانستيد که قرار است در زمان مشخصي بميريد، چگونه به زندگي‌تان ادامه مي‌داديد؟ چه کارهايي در زندگي انجام مي‌داديد؟ اصلا چه تاثيري بر زندگي‌تان داشت؟ سال 1996 در بخش شرقي نيويورک، صحبت از زني مرموز و داراي علم غيب است که قادر است به هر شخص زمان دقيق مرگش را بگويد. بچه هاي گلد- چهار کودک با غريزه خودآگاهي- مخفيانه براي شنيدن طالعشان به سراغ آن زن مي‌روند. پيش‌گويي آنها را از پنج دهه‌ي پيش رويشان آگاه مي‌سازد. سايمون پسر کوچک خانواده گلد در جستجوي عشق در سان فرانسيسکوي دهه 80 به وست کوست مي‌گريزد؛ کلارا خيالپرداز تبديل به يک تردست در لاس وگاس مي‌شود ضمن اينکه ذهنش بين يک واقعيت مبهم و خيال در گذار است؛ پسر بزرگتر دانيل به عنوان دکتر ارتش بعد از حادثه يازده سپتامبر به دنبال امنيت مي‌گردد و اميد دارد که بتواند سرنوشت را کنترل نمايد؛ و وارياي کتاب دوست خود را به دنياي پژوهش در زمينه طول عمر پرتاب مي‌کند که در آن مرزهاي بين علم و جاودانگي را مورد آزمايش قرار مي‌دهد. يک رمان سرتاسر خيال و جاه طلبي، جاويدها خط بين سرنوشت و انتخاب، واقعيت و توهم، اين جهان و جهان ديگر را نشان مي‌دهد. اين کتاب گواهي عميقا جاري به قدرت داستان ، ذات باور و کشش خوني پيگير خانوادگي است.

آخرین محصولات مشاهده شده