درباره‌‌ی افلاطون (واسازي 1 افسانه فلسفي)

نخستين متني كه من درباره افلاطون نوشتم، مقاله‌اي پانزده صفحه‌اي بود كه در مهرماه سال 1378 در انجمن فلسفه‌اي كه در دانشگاه تهران داشتيم، منتشر شد. قبل و بعد از آن افلاطون همچنان موضوع كنكاش و كنجكاوي بود، تا آن كه طرح بازنويسي تاريخ خرد آغاز شد و بازخواني و بازنويسي مضمون منابع اصلي فلسفه در قلمرو مياني را آماج كرد. در اين ميان، رخدادي باعث شد اهميت افلاطون و تاثير زيان‌بار و توانگر ترجمه‌هاي نادقيق آثارش بيش از پيش برايم نمايان شود و ورود به اصل متون افلاطوني را در اين نوشتار ضروري كند. ماجرا از اين قرار بود كه در سال 1388 روزي براي سخنراني به انجمن حكمت و فلسفه دعوت شده بودم و چون در آن‌جا درباره اخلاق طبيعي شده سخن گفتم، با مخالفت يكي از حاضران روبرو شدم كه گويا از پژوهشگران آن نهاد نيز بود و با زمينه‌اي ديني و اسلامي مي‌كوشيد ناممكن بودن يا ناروا بودن برداشت من از اخلاق طبيعت‌گرا را اعلام كند. وقتي تنور بحث ميان ما گرم شد، ديدم كه بارها و بارها به افلاطون ارجاع مي‌دهد و وقتي برداشت خود از سخن افلاطون را گفتم، با اين جمله پاسخم را داد كه «گمان مي‌كنم شما هيچ كتابي از افلاطون نخوانده‌ايد».

آخرین محصولات مشاهده شده