اعترافات کتابي است نوشته ژان ژاک روسو انديشمند مشهور فرانسوي. اين کتاب ميان سال‌هاي 1765 تا 1770 ميلادي نوشته شده و در آن نويسنده تمامي وقايع زندگي خويش را تا سال 1766 نوشته‌است. روسو در اين کتاب به صورت کاملاً شفاف از تمامي وقايع زندگي خويش صحبت کرده‌است. من در 1712 در ژنو به دنيا آمدم. پدرم ايساک روسو و مادرم سوزان برنار بود شهروند همين شهر پدربزرگم ارثيه ناچيزي از خود باقي گذاشته بود که بايد ميان پانزده فرزندش تقسيم مي شد و سهم پدر من تقريباً هيچ بود، پس مال و اموالي نداشت و براي امرار معاش بايد به همان درآمد حرفه ساعت سازي خويش بسنده ميکرد حرفه اي که در آن واقعاً مهارتي تام داشت. مادرم دختر يک کارمند عالي رتبه ثروتمندتر بود، از درايت و زيبايي هر دو بهره مند بود پدرم براي به دست آوردن او زحمت زيادي کشيده بود. عشق آنها تقريباً با زندگيشان آغاز شده بود از هشت نه سالگي هر روز عصر با يکديگر در تري گردش مي کردند در ده سالگي ديگر قدرت جدا شدن از يکديگر را نداشتند علاقه و تفاهم روحي در آنان احساسي را به وجود آورده بود که ديگر جنبه عادت داشت هر دو طبعي ملايم و حساس داشتند و فقط انتظار لحظه اي را مي کشيدند که بتوانند ديگري را آسوده و خوشبخت ببيند شايد هم اين لحظه منتظر آنان بود و در آن لحظه هر يک از آنان علاقه قلبي خويش را تقديم ديگري که زودتر آماده پذيرش مي شد مي کرد. سرنوشت که گويي سرنا سازگاري با عشق آنان داشت فقط آتش اين عشق را تيزتر مي کرد .