دربارهی ابر نامرئي بر پنجرهام ميتابيد
من بيدار بودم
بايد باور ميکردم
همه ي زخم ها و جراحت هاي من
در روزي آفتابي
رخ داد
من بيدار بودم
از پنجره مردمان را
نگاه مي کردم
در رفتن و آمدن بودند
بي خبر از زخمها و جراحت هاي من ميخواستم با سکوت
اين زخمها و جراحت ها را
مداوا کنم.
ابر نامرني بر پنجره ام مي تابيد.
كد كالا | 284035 |
زبان | فارسي |
نويسنده | احمدرضا احمدي |
سال چاپ | 1401 |
نوبت چاپ | 1 |
تعداد صفحات | 214 |
قطع | رقعي |
ابعاد | 12 * 19 * 1 |
نوع جلد | شوميز |
وزن | 158 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.