چند سال گذشته؟ نمي‌دانم. خيلي سال. يادم نيست. چه فرقي دارد اصلاً. خيلي‌ها رفتند. خيلي‌ها آمدند. امروز پيشوازشان مي‌روم. فردا بدرقه‌شان مي‌کنم. تو هم نگران نباش. اين حرف‌ها را مي‌زنم که بفهمي داري کجا مي‌روي. چشم هم بگذاري، باز کني، منتقل شدي رفتي. من؟ من جايي نمي‌روم. کجا بروم؟ همان‌جا هستم. هميشه هستم. تا آن چاه نفت وسط دريا خشک نشده، همان‌جا هستم. اين چند روز هم آمده‌ام جزيره، تقاضا بدهم پنج سال ديگر بمانم. خدا کند موافقت کنند. موافقت مي‌کنند… حتماً موافقت مي‌کنند.